چهارمین مراسم حضوری کتابخواریو این صحبت ها ادامه پیدا کردن ونهایتا به جایی رسید که کارشناس محترم مثال پر محتوایی رو درباره نوع بحث کردن ما و جملاتی که برای بیان نظراتمون استفاده می کنیم گفتن! مثالی که درباره جملات ابطال ناپذیر توضیح می داد:
تصور کنید من به شما می گم نماز طول عمر را زیاد می کند.
بعد شما می خواید این جمله رو باطل کنید؛ به من میگین من یک نفرو میشناسم که نماز نمی خوند ولی 90 سال عمر کرد!
من می گم پس ببین، اگه می خوند 120 سال عمر می کرد!
بعد یه نفر دیگه می گه من یک نفرو میشناسم که با این که نماز می خوند 15 سال عمر کرد!
من میگم: خب اگه نماز نمی خوند احتمالا تو قنداق می مرد!
O=
یعنی من جمله ای گفتم که آزمون پذیر نیست و در نتیجه ابطال ناپذیره. این طور جملات قابل تست کردن و آزمون نیستن و هر کسی بخواد اونارو باطل کنه گوینده بالاخره چیزی برای گفتن پیدا می کنه... چنین جملاتی ارزش فکر کردن و بحث کردن ندارند!
در این مرحله از جلسه برخی از حضار به عمق جملات خود پی برده و تا به انتها از صحبت منصرف شدند و تصمیم گرفتند روی جملات خود بیش تر کار کنند! D:
در ادامه به طور خلاصه به بیان سایر دیدگاه های مطرح شده در جمع می پردازم:
شماره4: ما تحت تاثیر جبر غیر مستقیم هستیم! علایق و روحیات ما دست خودمون نیست و بر اساس اطلاعات مغزیمون تصمیم می گیریم و علم داره به این می رسه که ژنتیک تاثیر به سزایی در رفتارها و خصوصیات ما داره که ژنتیکمون هم دست خودمون نیست و همینطور شرایط زندگیمون رو هم خودمون انتخاب نمی کنیم...پس هرقدر هم که بگیم ما داریم این تصمیمو خودمون میگیریم درواقع خودمون نگرفتیم!
شماره5: آیا تا کنون ندیده ای کسی را که عمری در راهی زیست و بعد مسیر خویشتن را عوض نمود؟!
شماره 4: بعضی ها شرایط و محیطشون با ذات و عقلشون تطابق نداره واسه ی همین مسیر زندگیشون عوض میشه و به سمت ذات و عقلشون میرن!!!
شماره 3: اختیار ما اختیار محدودی است.
شماره 6: ما جبر یا اختیار نداریم! اگه گفتی چی داریم؟ MIXTURE جبر و اختیار...
شماره7 که حرفش نصفه موند!:| : شما فقط دارید از دیدگاه فیزیولوژیک و ژنتیک و به طور کلی جسمانی! به جبر و اختیار نگاه می کنید...(اینجا دیگه ادامه پیدا نکرد D:)
در خاتمه هم یک قسمت از گفت و گوی دو نفر از حضار رو که دربردارنده یک مثال قشنگه براتون می نویسم:
شماره 1(در بین صحبت هاش): ما ادما مجبوریم بین دو راه یکی رو انتخاب کنیم...
شماره 8 (مثل این که دنبال فرصت باشه!! البته ببخشید شماره 8...): گفتی مجبوریم بین دو راه یکی رو انتخاب کنیم؟
شماره 1: بله، همینو گفتم!
شماره 8: بیاین به این سوال پاسخ بدیم. آیا خدا میتونه سنگی رو خلق کنه که اونقدر سنگین باشه که خودش نتونه اونو بلند کنه؟!! دو جواب مطرح میشه: 1. میتونه این سنگو خلق کنه که خودش نتونه... 2. نمیتونه چنین سنگیو خلق کنه.
کدوم درسته؟ هیچکدوم. خدا قادر مطلقه پس میتونه هر سنگی رو با هر وزنی خلق کنه و میتونه همون سنگ رو بلند کنه. پس پیش فرض مسئله غلط بود. یعنی نتوانستن درباره خدا سازگار نیست.
در این مورد هم انتخاب کنار اجبار نمیاد. انتخاب بین دوراه با وجود دو پیش فرض انجام میشه در حالی که برای اجبار فقط یک پیش فرض وجود داره. که برای این یک پیش فرض میتونیم رباط ها رو مثال بزنیم که مجبورن فقط روی یک نوار با یک رنگ مشخص حرکت کنن...
و پـــــــــــــــــــــــــــــایـــــــــــــــــــــــــــــــــانی بی پایان برای آغاز... D:
منتظرتون هستیم...
اهداف